۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

راه و هدف

یک بزرگی می گفت وقتی آدم چکش باشد همه مسئله ها را میخ میبیند. حالا حکایت من است که یک فرآیند اجتماعی را می خواهم با یک فرآیند ریاضی و فیزیکی مقایسه کنم. امیدوارم که شما هم مثل من از این متن لذت ببرید. قضیه از این قرار است که سالهاست می شنویم اولین و تنها گام موثر برای اصلاح وضعیت ایران سرنگونی حکومت ایران است. به عبارتی خیلی ها هدفشان به جای تلاش برای بهبود وضعیت زندگی در ایران (من جرات نمی کنم لغت اصلاح را زیاد به کار ببرم) تبدیل شده است به سرنگونی جمهوری اسلامی و این دو را کاملا یکی می بینند. در نتیجه کسانی که به دنبال راه دیگری هستند، متهم به مزدور بودن و حمایت از جمهوری اسلامی می شوند. مشکل این نگرش این است که ممکن است هدف اصلی فراموش شود و هدف تنها بشود سرنگونی حکومت. در نتیجه فکری برای خلا قدرت و آشفتگی بعد از فروپاشی نشود و موقعیت خوبی برای افراد فرصت طلب ایجاد کند. در نهایت هم آش همان و کاسه همان. از طرف دیگر تعصب و پافشاری بیش از اندازه بر این راه باعث می شود که راه حل های کم هزینه تر به هیچ وجه فرصت ظهور پیدا نکنند. در نهایت هم، این نگرش افراد را از برداشتن گامهای هر چند کوچک ولی مثبت منع می کند و نتیجه این می شود که سالهاست کوچکترین قدمی برنداشته اند و منتظرند. در ادامه دو نمونه از مسائل فیزیک و ریاضی که حالتی شبیه به مسئله ذکر شده دارند آمده است که نشان می دهند همیشه بدیهی ترین و واضح ترین راه حل بهترین راه حل نیست و الکی نیست که می گویند کار را باید به کاردان سپرد. 


مثال اول
یک روش جدید در حل عددی مسائل این است که ابعاد مسئله را افزایش می دهند تا موانعی که بر سر راه رسیدن به جواب است از بین برود. یک مثال ساده برای این روش به صورت زیر است.
 
فرض کنیم می خواهیم از نقطه الف به نقطه ب برویم. خط سیاه نشان داده شده مانعی است بر سر این راه. مانع برای مثال می تواند این باشد که مسئله مورد نظر بر روی محیط مربع و اطراف آن تعریف نشده است. تمام عمر یک نفر می تواند بر سر این بگذرد که چطور این قید را از بین ببریم. حال اگر دیدمان را نسبت به مسئله بازتر کنیم (به عبارت تکنیکی یک بعد به مسئله اضافه کنیم). ممکن است قید مورد نظر دیگر مانعی بر سر راه حرکت ما از الف به ب نباشد و به راحتی بتوان مساله را حل کرد. به عنوان نمونه شکل سه بعدی زیر را ملاحظه کنید که در آن بدون عبور از مانع ذکر شده به جواب رسیده است.  

مثال دو:
در نظر بگیرید یک ظرف آب در اختیار داریم و می خواهیم آنرا تبدیل به بخار کنیم. خیلی ساده می توان به آب حرارت داد تا در فشار ثابت به جوش بیاید و یا به کمک تبخیر سطحی آب را به بخار تبدیل کرد. و در نگاه اول به نظر می رسد که برای تبدیل آب به بخار هیچ راهی به جز جوشاندن آب نیست (به عبارت تکنیکی حتما باید از شرایط دو فازی عبور کنیم). ولی کسانی که با ترمودینامیک آشنایی دارند می دانند که می توان بدون جوشاندن، آب را با عبور از مسیر 2 در شکل زیر، بدون ایجاد شرایط دوفازی به بخار تبدیل نمود و می توان این فرایند را با تجهیزات متداول هم انجام داد. در برخی فرآیند های صنعتی مسیر دوم بازده بسیار بالاتری نسبت به مسیر اول دارد. در اینجا هم باز بدون عبور از مرزی که به نظر اجتناب ناپذیر است به مقصد مورد نظر می رسیم.
نتیجه
راه های زیادی برای رسیدن به خدا هست و نباید خودمان را زیاد درگیر جمهوری اسلامی بکنیم. به نظر نگارنده حکومت ایران راهی جز تغییر اساسی ندارد ولی این تغییر اگر با دقت و به صورت صحیح انجام نشود می تواند به حکومتی بدتر از حکومت فعلی منجر شود. و لزومی هم ندارد که این تغییر از مسیر فروپاشی و انقلاب باشد.  
کرمکی

پی نوشت: اصل این مطلب در آدرس زیر است ولی تصمیم گرفتم از این به بعد از بلاگر استفاده کنم شاید که مقبول درگاه بیافتدو
http://kermeki.mihanblog.com/post/20

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر بدهید