۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

ایرانی ها دو دسته اند



ایرانی ها از دو دسته عمده تشکیل شده اند. دسته اول انسان های بسیار فهمیده، با شعور، با فرهنگ هستند. همیشه لباس مناسب می پوشند و بسیار پسندیده و معقول صحبت می کنند. دسته دوم نه فرهنگ دارند نه آگاهی و نه شعور لازم برای اینکه ساکت شوند. اصلا هیچ نفع و فایده ای برای جهان ندارند و معلوم نیست چرا چنین موجوداتی به وجود آمده اند. البته در نگاه اول بخش بزرگی از مردم ایران آدم های معمولی هستند. اما اشتباه نکنید اگر مدت کوتاهی را در نزدیکی این افراد به ظاهر معمولی بگذرانید به سرعت متوجه می شوید که عضو یکی از این دو دسته هستند. البته من اشتباهات کوچکی دارم علاوه بر جسم ناقصم ولی در کل من همیشه در گروه اول قرار دارم. 

 البته یک چیزی را هم بگویم این دو دستگی همیشه وجود دارد. به عبارتی یک گروه از ایرانی ها تعریف نشده و غیر فیزیکی است و یک عده ایرانی خیلی سریع به دو تا گروه کاملا متضاد تقسیم می شوند. یک جورایی آدم را یاد نظریه فرکتال می اندازه. (توی گوگل جستجوش کنید عکس ها با حالی میاره. البته عکس باحال لزوما عکس سوپر نیست.) تا حالا شده یک گروه ایرانی را ببینید که سالها با هم متحد باشند. غیر ممکن است. یعنی ما ایرانی ها متخصص دسته بندی هستیم. برای مثال سیاست را در نظر بگیرید. ما گروه های موافق نظام و مخالف نظام داریم. بعد همین گروه های موافق و مخالف خودشان دو دسته می شوند. مثلا اصلاح طلب داریم و اصول گرا. خلاصه اینکه ایرانی ها دو نفر هم که باشند بالاخره سر یک چیزی دعوایشان می شود و دو تا گروه تشکیل می دهند. حتی! حتی اگر یک ایرانی برای مدتی با خودش تنها بماند و آدم مخالف پیدا نکند، بعد از مدتی با خودش مشکل پیدا می کند و دچار خود درگیری می گردد. برای نمونه من الان رفتم همین متنی که دارم می نویسم را از بالا خواندم و متوجه شدم که من دو دقیقه پیش چه آدم نفهم و بی شعوری بودم. معلوم نیست این مشنگیات را از کجام در آوردم.

کرمکی

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

من رای نمی دهم اما برای بازی ایران و لبنان به ورزشگاه میرم



گویند روزی، زن و مرد جوانی به سفر رفته بودند که در بیابان در میانه راه گرفتار راهزنان شدند. دزدان هر آنچه همراه زن و مرد بود از آنان گرفتند و لباس تنشان را نیز در آوردند. به این همه هم راضی نشدند و چشم طمع به زن دوختند.رییس دزدان به دور مرد دایره ای کشید و گفت اگر پایش را بیرون از دایره گذارد او را خواهند کشت. در حالی که مرد در دایره ایستاده بود، یک به یک و گاهی دو به دو با زن نزدیکی کردند و در همه جای زن سپوختند. آه و شیون زن فایده ای نداشت و غیرت نداشته مرد بیدار نشد که نشد. دزدان هر آنچه خواسنتند با زن کردند و رفتند. شوهر پر غیرت وفتی مطمئن شد که دزدان دیگر بر نمی گردند. از دایره بیرون آمد و زنش را به هوش آورد و باز از ترس اینکه دزدان برگردند به درون دایره رفت. زن پرسید چرا هیچ نکردی ای بی ناموس؟ مرد پاسخ داد مگر ندیدی چه بلایی به سرشان آوردم. زن که کفش بریده بود، با خود فکر کرد که احتمالا مرد در باسن هر کدام بمبی فرو کرده که به زودی منفجر می شود و باسن همه دزد ها جر می خورد. اما ای دل غافل که پاسخ مرد دردناک تر از همه آن تجاوز ها بود : "مگر ندیدی تمام وقت یک پایم از دایره بیرون بود. این بهترین گزینه بود، چه فایده ای داشت که به کمکت می آمدم. مرا می کشتند و الان بیوه شده بودی."

من انتخابات را تحریم نمی کنم. چون انتخابات حق من است، من حق دارم در اداره کشور سهم داشته باشم، من حق دارم آزادی بیان داشته باشم، من نباید جنسیت و دینم و اندیشه ام تعیین کننده حق و حقوقم باشد. من امیدی ندارم از راه رای دادن به این چیزها برسم. من رای نمی دهم تا خودم را گول نزده باشم که برای مملکتم کاری کرده ام. آقا جان این راهش نیست. رای دادن، آنهم در چنین انتخاباتی مشکلی از ایران حل نمی کند. اینکه هر چهار سال یکبار این بازی را در می آوریم که رای بدهیم یا ندهیم. بین بد و بدتر کدام را انتخاب کنیم. این که نشد راه حل. حتی رای ندادن هم مشکلی از درد ایران حل نمی کند. تفکری که رای دادن یا ندادن را کلید معجزه ای برای ایران بداند، تفکری پوچ و بیهوده است. ایران چهار تا نسرین ستوده می خواهد. چهار تا منصور اسانلو می خواهد. اصغر فرهادی می خواهد. ایران آدم های کار بلد و کار کن می خواهد.

من کلا از سیاست متنفرم. صد البته که من هم نقش مهم و حیاتی سیاست را در زندگی مردم می دانم. اما به نظر من سیاست را باید به عهده سیاست مداران سپرد که بتوانند از آن نان شب شان را در بیاورند. این وسط نقش مردم تنها نظارت دایم بر کار سیاست مردان خواهد بود.  نگاه کنند کدام کمتر دروغ می گوید و با جربزه تر است، افسار کار را برای مدتی به دست او بسپارند. عایدی مردم از این نظارت بهبود وضع زندگی شان خواهد بود. در مقابل برای این نظارت و بیان نظرشان در مورد سیاست ورزان نباید هیچ هزینه ای بپردازند. در واقع این سیاست مردان هستند که همه زندگی شان را به میز قمار سیاست می کشند و نه مردمان عادی کوچه و بازار.  
  
این خزعبلات هم که اینجا نوشتم شاید مثل همان پا را بیرون از خط گذاشتن باشد. ولی من فکر می کنم کلید آزادی و پیشرفت ایران را تنها می توان با هم اندیشی و هم فکری همه ایرانیان پیدا کرد. برای همین این وبلاگ را می نویسم. من این وبلاگ را می نویسم برای اینکه فکرم را شما نقد کنید که شاید ... اما دریغ که کسی به پای این هرزه های هر جایی یک نظر ننگاشت. 

کرمکی