روزی جمعی از مریدان بر شیخ وارد گشتند و گفتند:
یا شیخ، هر آنچه این دُوَّل غربی و شرقی می خواهند فشار وارد کنند و تحریم کنند، ما تا آخر
ایستاده ایم و هرگز نمی نشینیم.
شیخ که کَفَش بریده بود، نشیمنگاه مبارک را کمی
جابجا نمود و پرسید سبب این ایستادگی چیست.
مریدان جملگی گفتند: یا شیخ فشارها چنان بوده که
کونمان پاره شده و دیگر امکان نشستن نداریم.
شیخ از این جمله حالی به حالی شد و در حالی که
ران مرغی را به نیش می کشید، دست بر خشتک برد و به صورت نمادین کمی آن را جر داد.
کرمکی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر بدهید